شگفتا ، وقتی که بود نمی دیدم ، وقتی که می خواند نمی شنیدم ... وقتی دیدم که نبود... وقتی شنیدم که نخواند ...! چه غم انگیز است که وقتی چشمه ای سرد و زلال ، در برابرت می جوشد و می خواند و می نالد ، تشنه ی آتش باشی و نه اب ، و چشمه که خشکید ، چشمه که از آن آتش که تو تشنه ی ان بودی بخار شد و به هوا رفت و آتش کویر را تافت ، و در خود گداخت و از زمین آتش رویید و از آسمان آتش بارید ، تو تشنه ی اب گردی و نه تشنه ی آتش و بعد عمری گداختن از غم نبودن کسی که تا بود ، از غم نبودن تو می گداخت ! و اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم می زنم که با هر نفس ،گامی به تو نزدیک تر می شوم و ....
این زندگی من است
برگرفته از کتاب کویر دکتر علی شریعتی
الهی عاشقان تو چشم داران مهر تو هستند و عابدان تو پریشان قهر تو دنیا طلبان زیاده می خواهند و اخرت طلبان زیاده می جویند . الهی ان دلی با تو انس گرفت خواهنده ی هیچ نیست ، نه دنیا را که ثروت اندوزد و نه عقبی را خواهد که چراغ خیال افروزد . عاشقان را شبنم اشک دریایی است که فروغ مهر تو در آن مواج است و تجلی جمال تو در آن منهاج ، از تو جز تو خواستن خطاست و بی تو زیستن جفاست ، جایگاه بلند تو در عرش است و سجده گاه ما برفش ، نه زمان تو را محصور می سازد و نه مکان ، تو آنی که خود خواهی و ما آنیم که تو خواهی ، الهی چنانی که بهترینی و زیبا ترینی ، مهربان ترینی.......